ثبت نشده است دقیقه ,
بزرگسال
,
جوان
, ثبت نشده است
از 5
خلاصه داستان نمایش رادیویی زنی در ردای سپید :
راوی داستان’ جوانی است هنرمند به نام ‘والتر’ که برای تدریس نقاشی به دو دوشیزه اشراف‌زاده, لندن را به مقصد دهکده لیمریج ترک میکند. او در جاده لندن زن سفیدپوش و مضطربی را می‌بیند که از او کمک می‌خواهد. زن در طول مکالمه مطالبی درباره خانه‌ای که مدرس جوان قرار است به آن جا برود می‌گوید, والتر پس از اقامت در ‘لیمریج ‘ دلباخته ‘لورا’ یکی از دوشیزگان میشود؛ اما پس از چندی درمی‌یابد که قرار است او با نجیب‌زاده‌ای ازدواج کند و…
توضیح داستان زنی در ردای سپید از ایران صدا:
مرد جوانی که معلم سرخانه ی نقاشی ست به منزلی در ملک اربابی لیمریچ دعوت می شود. او در آنجا با دوخواهر نانتی به نام لورا و ماری آن آشنا می شود و مدتی در کنار آنها زندگی میکند اما در همین زمان زنی مرموز با لباسی سرتاپا سپید به آنجا آمده و …
والتر هارتراید معلم سرخانه ی نقاشی دو دختر جوان به نام ماری آن و لورا است. او طی حادثه ای عجیب با زنی سپیدپوش آشنا میشود. بعدها وقتی جریان این ملاقات را با ماری آن درمیان می گذارد متوجه می شود که زن سپیدپوش “آن کتریک” نام دارد و سالها پیش در منزل اربابی لیمریچ یعنی خانه لورا و ماری آن با مادر آنها زندگی میکرده است. آن کتریک یا همان زن سپیدپوش نامه ای به لورا می نویسد و درباره ازدواج او با “سر پرسی وال بلاید” هشدار می دهد. از طرف دیگر والتر با پیگیری هایش متوجه می شود که آن کتریک توسط سرپرسی بلاید در بیمارستان روانی بستری شده است و حالا از آسایشگاه گریخته است و …
ماجرای زنی در ردای سپید سرشار از پیچیدگی و رمز و راز است و ذهن را به بازی می گیرد و فضاهای جالب و مرموزی دارد که تخیل را سرشار می کند و شنیدن آن توصیه می شود. خاطر نشان می کنم این کتاب برنده نوبل شده است
