ورود به سایت
ساخت پلی لیست

۴- نامه ای به ناتالیا
ثبت نشده است دقیقه , بزرگسال , 1398 3 از 5دانلود قسمت چهارم مجموعه نامه ای به ناتالیا به قلم امیرعلی مهاجری
نامه ای به ناتالیا از سری مجموعه با همین نام میباشد که طی شش قسمت با صدای علی ولیانی و نویسندگی امیرعلی مهاجری تولید گردیده
نامه چهارم :
ناتالیای عزیزم سلام.
امروز تصمیم گرفتم که وین را به مقصد پاریس ترک کنم. هنگامی که با چمدانی سنگین تر از ذهن پریشان و قلب آزرده ام به سمت ایستگاه قطار در حال حرکت بودم ناگهان صدای مردی را شنیدم که با دلربایی هرچه تمام تر نام تو را صدا میزد. بی اختیار برگشتم و با چشمانم در میان انبوه مسافران به دنبالت گشتم. چه لحظه ی نفس گیری بود وقتی دیوانه وار همه جا را نگاه میکردم تا ردی از تو پیدا کنم. جمعیت را که لحظه به لحظه مسیر را بر من می بستند کنار میزدم و درحالیکه نامت را فریاد میزدم تنها دنبال نشانهی کوچکی بودم تا لبخند دنیا را بعد از مدت ها ببینم.
هنگامی که متوجه شدم این فقط یک تشابه اسمی است، برای انتقام، با غمِ سالخورده ی درونم تمام آسمان شهر را خاکستری کردم و بغض های فرو خورده ام نصیب مردمِ سردی شد که بی تفاوت در حال خداحافظی از عزیزانشان بودند.
آنها همانند بازیگران زبده ای برای یکدیگر دست تکان می دادند، لبخندی میزدند درحالیکه قطره اشکی از چشمانشان جاری بود وعدهی دیداری دوباره میدادند.
چگونه با شوق از دیدار و وصال در آینده ای نزدیک صحبت میکنند در حالیکه زمان حال را نادیده میگیرند!؟ اگر شوقی در وصال مجدد است، چرا لذت اش را همین الان با یکدیگر تقسیم نمی کنند و آن را موکول به آینده ای میکنند که هیچ وقت نمی آید؟
ناتالیای من، احساس میکنم دیگر مردم این شهر را نمیشناسم. در ابتدا تصور میکردم آنها سعی در فریب من دارند و این مرا می ترساند ولی حالا چیزی را میبینم که بیشتر وحشت میکنم، آنها خودشان را گول می زنند و این برای من به مثابه ی قاتلی است که خودش هم در آخر یکی از قربانیان خویشتن است!
اوه ناتالیای من، مسئول قطار چنان بی رحمانه فریاد میزند که اگر به نوشتن نامه ادامه دهم میترسم جا بمانم، همانطوری که روزی از رسیدن به تو جا ماندم.
در نامه های بعدیم از طول سفر در قطار و شهر پاریس خواهم نوشت.
این نامه ها را بخوان تا بهانه ای برای تجدید حیاتم پیدا کنم.
دوستدار تو، اینمن.
۱۳ ستامپر ۱۹۶۲
نظرات
نظر خود را بنویسید
پدید آورندگان
- نویسنده
- امیرعلی مهاجری
- گوینده
- علی ولیانی
- صدابردار
- میلاد رنجبر
- میکس
- سعید میری
- تهیه کننده (موسیقی)
- استودیو هونامیک
متن ترانه
ناتالیای عزیزم سلام. امروز تصمیم گرفتم که وین را به مقصد پاریس ترک کنم. هنگامی که با چمدانی سنگین تر از ذهن پریشان و قلب آزرده ام به سمت ایستگاه قطار در حال حرکت بودم ناگهان صدای مردی را شنیدم که با دلربایی هرچه تمام تر نام تو را صدا میزد. بی اختیار برگشتم و با چشمانم در میان انبوه مسافران به دنبالت گشتم. چه لحظه ی نفس گیری بود وقتی دیوانه وار همه جا را نگاه میکردم تا ردی از تو پیدا کنم. جمعیت را که لحظه به لحظه مسیر را بر من می بستند کنار میزدم و درحالیکه نامت را فریاد میزدم تنها دنبال نشانهی کوچکی بودم تا لبخند دنیا را بعد از مدت ها ببینم. هنگامی که متوجه شدم این فقط یک تشابه اسمی است، برای انتقام، با غمِ سالخورده ی درونم تمام آسمان شهر را خاکستری کردم و بغض های فرو خورده ام نصیب مردمِ سردی شد که بی تفاوت در حال خداحافظی از عزیزانشان بودند. آنها همانند بازیگران زبده ای برای یکدیگر دست تکان می دادند، لبخندی میزدند درحالیکه قطره اشکی از چشمانشان جاری بود وعدهی دیداری دوباره میدادند. چگونه با شوق از دیدار و وصال در آینده ای نزدیک صحبت میکنند در حالیکه زمان حال را نادیده میگیرند!؟ اگر شوقی در وصال مجدد است، چرا لذت اش را همین الان با یکدیگر تقسیم نمی کنند و آن را موکول به آینده ای میکنند که هیچ وقت نمی آید؟ ناتالیای من، احساس میکنم دیگر مردم این شهر را نمیشناسم. در ابتدا تصور میکردم آنها سعی در فریب من دارند و این مرا می ترساند ولی حالا چیزی را میبینم که بیشتر وحشت میکنم، آنها خودشان را گول می زنند و این برای من به مثابه ی قاتلی است که خودش هم در آخر یکی از قربانیان خویشتن است! اوه ناتالیای من، مسئول قطار چنان بی رحمانه فریاد میزند که اگر به نوشتن نامه ادامه دهم میترسم جا بمانم، همانطوری که روزی از رسیدن به تو جا ماندم. در نامه های بعدیم از طول سفر در قطار و شهر پاریس خواهم نوشت. این نامه ها را بخوان تا بهانه ای برای تجدید حیاتم پیدا کنم. دوستدار تو، اینمن.
13 ستامپر 1962
نظرات
هیچ دیدگاهی برای نمایش موجود نیست.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.