ورود به سایت
ساخت پلی لیست

نامه ای به ناتالیا (۲)
ثبت نشده است دقیقه , بزرگسال , 1398 از 5دانلود دلنوشته نامه ای به ناتالیا قسمت دوم با قلم امیرعلی مهاجری
دلنوشته دکلمه نامه ای ناتالیا با صدای علی ولیانی و قلم امیر علی مهاجری از سری مجموعه ای با همین نام میباشد.
متن قسمت دوم نامه ای به ناتالیا :
ناتالیای عزیزم سلام.
از آخرین بار که برایت نوشتم مدت زیادی میگذرد. راستش این روزها در وین اوضاع بر وفق مرادم نمیگذرد. سرمای شدید زمستانی اش باعث شده تا این جسدِ رونده بیش از پیش بمیرد. امروز هنگامی که از خیابانی میگذشتم صدای ویالونی از آن سو نظرم را جلب کرد. با اینکه هوا سرد و برفی بود ناگهان در میان مه و بوران آتشی را در حال نواختن دیدم، چند لحظه بی وقفه ایستادم و محو نواختنش شدم. هرچه بیشتر مینواخت من نیز گرمتر میشدم. چنان مسخم کرد که خود را همچون قاصدکی در دستان دخترک پنج ساله ای یافتم که پس از آخرین آرزویش با بازدمی مرا در آسمانی ابری رها کرد و من معلق به سمت ناکجاآباد ها برای برآوردن آرزویش معلق شدم.
ناتالیای من جایت پیشم خالی است. جوانانی را میبینم که همچون لاله های رنگارنگ به دور این درختِ زندگی حلقه زده اند و شعله های قلبشان با هربار نواختن او بیشتر گُر میگیرد. آنها به یکدیگر نگاه میکنند، لبخند میزنند، دست یکدیگر را میفشارند و با هربار فشردن هوا هم بهاری تر میشود.
برای من بی تو هوا هنوز زمستانی است. یقهی پالتوی خودم را محکم تر بهم میچسبانم تا سرما به درونم نفوذ نکند و قلبم را از کار نیندازد، این لاله های رنگارنگ نیز به یکدیگر بیشتر میچسبند تا به جنگ زمستان بروند.
ناتالیای من، از تو میخواهم که به نامه های من پاسخی بدهی، هرچند موجز هرچند خلاصه. اصلا ورقی را خالی بگذار در پاکت نامه ای و آن را پُست کن، همین که از سمت تو باشد چنان مست میشوم که گویی با تک تکِ غزل های شکسپیر عاشقی کرده ام.
آخر میدانی، اینجا مرا به سخره گرفتهاند و دیگر باورم ندارند. آنها مرا متهم به دیوانگی میکنند و فکر میکنند تو تنها دخترکی هستی در دنیای وهم آلود و خط خطیِ یک ذهن پریشان.
اشکالی ندارد، من اتهام دیوانگی را پذیرفتم، آخر مگر میشود دیوانهی تو نشد؟ ولی اتهام خیالی بودنت را هرگز…
بخشی از خودم را با هربار نوشتن از دست میدهم ولی باکی ندارم چونکه میدانم با دیدنت همچون ققنوسی از خاکستر خود برخواهم خیز.
دوستدار تو، اینمن
وین/ سوم آپریل ۱۸۶۲
نظرات
نظر خود را بنویسید
پدید آورندگان
- دکلماتور
- علی ولیانی
- نویسنده
- امیرعلی مهاجری
- صدابردار
- میلاد رنجبر
- استودیو
- استودیو هونامیک
متن ترانه
متن قسمت دوم نامه ای به ناتالیا :
ناتالیای عزیزم سلام. از آخرین بار که برایت نوشتم مدت زیادی میگذرد. راستش این روزها در وین اوضاع بر وفق مرادم نمیگذرد. سرمای شدید زمستانی اش باعث شده تا این جسدِ رونده بیش از پیش بمیرد. امروز هنگامی که از خیابانی میگذشتم صدای ویالونی از آن سو نظرم را جلب کرد. با اینکه هوا سرد و برفی بود ناگهان در میان مه و بوران آتشی را در حال نواختن دیدم، چند لحظه بی وقفه ایستادم و محو نواختنش شدم. هرچه بیشتر مینواخت من نیز گرمتر میشدم. چنان مسخم کرد که خود را همچون قاصدکی در دستان دخترک پنج ساله ای یافتم که پس از آخرین آرزویش با بازدمی مرا در آسمانی ابری رها کرد و من معلق به سمت ناکجاآباد ها برای برآوردن آرزویش معلق شدم. ناتالیای من جایت پیشم خالی است. جوانانی را میبینم که همچون لاله های رنگارنگ به دور این درختِ زندگی حلقه زده اند و شعله های قلبشان با هربار نواختن او بیشتر گُر میگیرد. آنها به یکدیگر نگاه میکنند، لبخند میزنند، دست یکدیگر را میفشارند و با هربار فشردن هوا هم بهاری تر میشود. برای من بی تو هوا هنوز زمستانی است. یقهی پالتوی خودم را محکم تر بهم میچسبانم تا سرما به درونم نفوذ نکند و قلبم را از کار نیندازد، این لاله های رنگارنگ نیز به یکدیگر بیشتر میچسبند تا به جنگ زمستان بروند. ناتالیای من، از تو میخواهم که به نامه های من پاسخی بدهی، هرچند موجز هرچند خلاصه. اصلا ورقی را خالی بگذار در پاکت نامه ای و آن را پُست کن، همین که از سمت تو باشد چنان مست میشوم که گویی با تک تکِ غزل های شکسپیر عاشقی کرده ام. آخر میدانی، اینجا مرا به سخره گرفتهاند و دیگر باورم ندارند. آنها مرا متهم به دیوانگی میکنند و فکر میکنند تو تنها دخترکی هستی در دنیای وهم آلود و خط خطیِ یک ذهن پریشان. اشکالی ندارد، من اتهام دیوانگی را پذیرفتم، آخر مگر میشود دیوانهی تو نشد؟ ولی اتهام خیالی بودنت را هرگز... بخشی از خودم را با هربار نوشتن از دست میدهم ولی باکی ندارم چونکه میدانم با دیدنت همچون ققنوسی از خاکستر خود برخواهم خیز. دوستدار تو، اینمن
نظرات
هیچ دیدگاهی برای نمایش موجود نیست.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.